از اولین شب یلدای شرمین کوچولو تا تولد یک سالگیش
هورااااااااااااااااااا دوباره اومدم !
اولین شب یلدای شرمین کوچولو خیلی خوش گذشت
یه هندوانه گذاشتیم جلوش و کلی باهاش بازی کرد
هی میخواست سوارش بشه و هی سر میخورد
منم که از پنجم دی امتحاناتم شروع شد
و نگهداری از شرمین کوچولو کلا به عهده مادر جون بود
بالاخره انتظار به سر رسید و تولد یک سالگی شرمین کوچولو هم
از راه رسید
هورااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
تولد تولد تولدت مبارک
مبارک مبارک تولدت مبارک
بیا شمعها رو فوت کن
که صد سال زنده باشی
بابا بزرگ واسش یه کیک ببری سفارش داده بود اینقدر خوشگل بود دلمون نمیومد بخوریمش
کلی با کلاه بوقی زدیم تو سر و کله همدیگه !
الهی قربونت برم عزیز دل مامان که با اومدنت به زندگی من و بابا و
مادر جون و بابا بزرگ کلی رنگ و بو دادی
توی این یکسال بودن با تو خودم رو خوشبخت ترین آدم روی زمین میبینم
حتی یک روز نبوده که بخاطر عطر حضورت سپاس خدای مهربون رو
بجا نیاورده باشم که فرشته زیبایی مثل تورو به ما هدیه داد
یارب این نوگل خندان که سپردی به منش
میسپارم به تو از چشم حسود چمنش
امروز یعنی روز بعد از تولد رفتیم واسه زدن واکسن
طفلک بعد از زدن واکسن بیقرار شده
دعا میکنم هرچه زودتر خوب بشه
قد یه دنیا دوستت دارم عسلکم